کنترل اعتیاد به غذا و رژیم غذایی
هر کسی که کار دیوید وس را دنبال کرده باشد می داند که او علاقه خاصی به روانشناسی غذا خوردن دارد. مفهوم محدودیت غذایی برای مطالعه و درک در زمینه اختلالات خوردن و چاقی بسیار مهم است. به طور سنتی، رویکردهای مدیریت چاقی بر آموزش افراد برای مهار خود متمرکز شده است، چه از طریق محدودیت کالری، دسته بندی درشت مغذی ها، یا غذاهای خاص (مانند غذاهای بسیار فرآوری شده). اما اخیراً مشخص شده است که محدودیت رژیم غذایی با تسریع پرخوری، پاکسازی و/یا وسواس غذا و حتی بی اشتهایی عصبی کامل، یک عامل خطر برای ایجاد اختلال خوردن است.
بنابراین مفهوم غذا خوردن محدود به میزان فزاینده ای مورد توجه منفی قرار گرفته است. آقای وس مقالات متعددی را در روزنامهها در مورد اعتیاد به غذا نوشته است، اما اخیراً توجه خود را به اهمیت در نظر گرفتن محدودیت غذایی به عنوان یک عامل زمینهای مرتبط با اعتیاد به غذا و همچنین نقش سایر تشخیصهای روانپزشکی معطوف کرده است. مقاله تحقیقاتی اخیر او، جدا کردن سیگنال از نویز: چگونه تشخیص روانپزشکی می تواند به تشخیص اعتیاد به غذا از محدودیت های غذایی کمک کند، در مجله پر تاثیر Nutrients منتشر شد. در زیر خلاصه ای از آن مقاله آمده است، و سپس یک ویدیوی دو ساعته از دیوید در حال شکستن کاغذ در یک آموزش دعوت شده برای متخصصان اعتیاد به مواد غذایی وجود دارد! بحث جالبی در مورد سه فرم کوتاه بالینی وجود دارد.
خلاصه:
شواهد همگرا از مطالعات حیوانی و انسانی، خوردن خوشمزه را به عنوان عاملی برای پرخوری و چاقی نشان می دهد. یک ساختار اعتیاد به غذا برای به تصویر کشیدن غذای پاتولوژیک در جمعیت های بالینی و غیر بالینی استفاده شده است. یک بحث مداوم در مورد ارزش “تشخیص” اعتیاد به غذا در میان افراد مبتلا به اختلالات خوردن مانند بی اشتهایی عصبی/نوع پاکسازی، پرخوری عصبی و اختلال پرخوری وجود دارد. بسیاری از تحقیقات اعتیاد به غذا در گروههای اختلال خوردن، محدودیتهای غذایی را توضیح نمیدهند، که میتواند رفتارهای غذایی اعتیادآور را افزایش دهد و ممکن است منجر به نتایج مثبت کاذب شود. برخی استدلال کردهاند که مفهوم اعتیاد به غذا با تشویق روشهای محدودکننده غذا خوردن بیش از آنکه مفید باشد ضرر دارد. دیگران نشان داده اند که درک بهتر مدل اعتیاد به غذا می تواند انگ مرتبط با چاقی را کاهش دهد. آنچه در ادبیات وجود ندارد، توصیف یک رویکرد جامع تر برای ارزیابی اعتیاد به غذا است. این باید شامل در نظر گرفتن محدودیت رژیم غذایی و وجود علائم سایر اختلالات روانپزشکی (مصرف مواد، استرس پس از سانحه، افسردگی، اضطراب، ADHD) برای راهنمایی درمانها از جمله مداخلات تغذیهای باشد. هدف از این بررسی کمک به پزشکان برای شناسایی علائم اعتیاد به غذا (مثبت واقعی، یا “سیگنال”) از بیماری های کلاسیک غذا خوردن (منفی های واقعی، یا “خودکنترلی”) است که می تواند نمرات اعتیاد به غذا را افزایش دهد (مثبت کاذب)، یا سر و صدا”). سه گزیده بالینی طراحی شده برای کمک به فرآیند ارزیابی و سناریو موردی و استراتژی های درمانی ارائه شده است. این بررسی گامهای منطقی را که پزشکان میتوانند برای زمینهسازی نمرات اعتیاد به غذا انجام دهند، خلاصه میکند، حتی زمانی که استفاده از ابزارهای تحقیقاتی معتبر غیرعملی باشد.